استان پهناور، دیرپای و زرخیز یزد در هر گوشه ای فرهنگی ناب و دست نخورده غنوده است که تا دیر نشده باید به شناخت و شناسایی آن پرداخت .
شهرستان ابرکوه با سرو پنج هزارساله اش، شهرستان اردکان با پسته زارانش، شهرستان بافق با نخل های سرفرازش، شهرستان بهاباد با گلهای بنفش زعفرانی اش، شهرستان تفت با باغ های انارش ، شهرستان خاتم با عشایر خونگرم و مهربانش ، شهرستان مهریز با تمدّن چندین هزارسال غربال بیزش، شهرستان میبد با آثار تاریخی چند هزار ساله اش و شهرستان یزد به انبوه آثار تاریخی اش .
به هرکوی و برزن و به هر گوشۀ این سرزمین جاویدان که پای بگذاری ، هزاران سخن ، مثل ، زبانزد ،واژه، ترانه، بازی ، آداب ، آیین ، جشن ، باور ،کردار و رفتاری برمی خوری که ریشه در هزاران سال پیشینۀ پربار سرزمین آریایی ایران دارد. شوربختانه چیرگی فناوری های نوین و رسانه های همگانی بر روند زندگی آرام مردمان کویر، روز به روز تیشه بر ریشۀ این فرهنگ کهن می زند و با مرگ هر کهنسالی ، دنیایی از گفته ها و سخن ها از میان می رود و در این میان، انسان های دلبسته به زادگاه خود را می خواهد که با شکیبایی و شوری بی مانند، پای سخن این پیران و دنیا دیدگان بنشیند و هر آنچه را در یاد دارند، نگهداری و سپس گردآوری و چاپ کنند.
یکی از این عاشقانِ دلبسته ، آقای محمّدعلی طالعی بافقی از فرهنگیان کوشای شهر بافق و استاد پیشین جامعه شناسی دانشگاه پیام نور بافق است که سالهاست دل بدین کار ارجمند و ماندنی سپرده و نخست در سال 1381 کتاب «پژوهشی در مردم شناسی، فرهنگ عامیانۀ بافق (فولکلور)» را در زمینۀ سروده های بومی مردم شهرستان بافق چاپ کرد، آن گاه در سال1389 کتاب دیگری را با نام «فرهنگ مردم بافق (شوچَر)» با گستردگی بیشتر نسبت به کار نخست به زیر چاپ برد و در دسترس دوستداران گذارد و اینک این کتاب «پای کابلی» را به نگاهی ژرف تر به فرهنگ بومی این دیار آرمیده در دل کویر نمک از زوایه ای دیگر کاویده و گردآوری کرده و در بهره های گوناگون هفتگانۀ آن خواننده را با چند و چون گذران زندگی، کار، پیشه ، معمارمی بومی و سنتی، فرهنگ زورخانه ای، فرهنگ دام داری و چوپانی ، فرهنگ شتر داری و آیین ساربانی ، آیین های پیوند زناشویی، قصّه ها و مثل ها و سرانجام واژه ها و زبانزدهای شهرستان بافق آشنا می کند. سه کتابی که گردآورنده کوشش و تلاش کرده تا کاری ماندگار از خود به یادگار بگذارد و دین خود را به زادگاهش ادا کند.
شهر بافق همچون برخی شهرهای کویری استان یزد و تا اندازه ای بیشتر از دیگر شهرها به واسطۀ جای داشتن در دل کویر و ریگزار که خود نکتۀ ای بسیار ارزنده و سودمندی است ، سده هاست برکنار از تاخت و تاز و یورش قوم های بیگانه و کوچ های انبوه است و جدای از باشندگی گاه به گاه اندکی کارشناس غیر بومی که در کانسارهای آن کار می کنند و گهگاه از سالیان گذشته تاکنون، دانشجویانی از شهرهای استان یزد و پیرامون بدان ره می سپارند، کمتر بیگانه را به خود دیده و از این رو فرهنگ ناب، دست نخورده و ریشه دار خود را نگهداری کرده و از سینه ای به سینه ای سپرده و تا به اکنون رسیده است.
در زمینۀ فرهنگ مردم شهرستان بافق، تاکنون کتابهای زیر چاپ شده است که گویای غنای این سرزمین است: روستای ما بَنیز: علی اکبر ابراهیمی بَشکانی (1384) ، فرهنگ عامّۀ گزستان (جَزستان): بی بی سادات میرعلمی (1383) و گذری بر فرهنگ عامّۀ مردم خرّمدشت و سبزدشت : علیاکبر عربی قریه علی(1397) . سه مجموعۀ عکس : بافق در آینۀ تصویر (1397)، چهارحد بافق (1399) و بافق (1400) را هم می توان از برای داشتن عکس های مردم شناسی آن در این رده جای داد.یک پایان نامه هم باعنوان : گویش بافق یزد ، گردآوری ابوالقاسم محمّدی در سال 1373 در دست است و هنوز در بارۀ بسیاری از آبادی های آن، مانند دو روستای کهن و سرسبزِ شادکام و قطرُم کاری انجام نشده است.
با اینکه در این سه کتاب آقای طالعی و بخشی از کتاب فرهنگ عامّۀ گزستان، شمار انبوهی از واژگان زبانزدها و اصطلاحات گویشی بافق گرد آمده، باز جای خالی یک واژه نامۀ فراگیر بافقی بیش از پیش احساس می شود که کوشش و تلاش یکی از دوستداران این شهر را می خواهد که آستین همّت و تلاش را بالا بزند و بدین کار ارزشمند دست یازد.
حسین مسرّت
یزد - آبان 1401
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 25,نوامبر,2024